|
چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند
عــطر ِ تَنت روی ِ پــیراهنـم مــانده ..
دلم بهانه ای میخواهد برای ادامه زندگی…
راه میروم و شهر زیر پاهایم تمام میشود !
بهار من مرا بگذار و بگذر
کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ، به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛ بغلت کنه و بگه “گریه کن” …
حتی دوباره لبخند زدن هم دل میخواهد که من دیگر ندارم !
تو را هرگز آرزو نخواهم کرد، هرگــــــــز … نظرات شما عزیزان: برچسبها: |
|
[ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin.ir ] |